نقد با یاد استیو جابز، کتابی که کانون چاپ نکرد، جایزه گرفت

در مراسم نقد کتاب «پشت دیوار مدرسه» حمیدرضا داداشی، نویسنده کتاب گفت: من این اثر را به کانون دادم، اما آنها این کتاب را نپذیرفتند. در حالی که سال گذشته همین اثر در جشنواره کتاب سلام بچه‌ها جایزه گرفت.
به گزارش دانش روز به نقل از مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «پشت دیوار مدرسه» نوشته حمیدرضا داداشی، غروب چهارشنبه با حضور نویسنده، سیدمحمدحسن حسینی، حبیب یوسف‌زاده و حامد محقق در سرای اهل قلم برگزار شد.

در ابتدای این نشست، حمیدرضا داداشی، نویسنده کتاب با بیان اینکه این اثر درباره چند نوجوان است که به رهبری معلم خود وارد جریان‌های انقلاب می‌شوند، گفت: چند سالی سوژه و شخصیت‌های داستان را در ذهن داشتم و با آنها زندگی کردم تا اینکه بالاخره آن را نوشتم.

او افزود: این کتاب را از سال ۸۶ برای انتشار به ناشر سپردم که در نهایت سال ۸۸ به بازار کتاب آمد. البته ابتدا این کتاب را به کانون پرورش فکری سپردم، اما به دلایلی این کتاب در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر نشد و با مشورت چند تن از نویسندگان این کتاب را به انتشارات عروج ـ که آثاری درباره امام خمینی(ره) منتشر می‌کرد ـ سپردم.

این نویسنده حوزه کودک و نوجوان با اشاره به اینکه شخصیت‌های اصلی این داستان چند نوجوان هستند، گفت: این نوجوان که معلمشان توسط ساواک دستگیر می‌شود، تحت تاثیر قرار می‌گیرند و برای آزادی وی تلاش‌های ناموفقی انجام می‌دهند. تا اینکه امام خمینی (ره) اعلامیه‌ای صادر می‌کند و علمای قم بر اساس این اعلامیه تصمیم می‌گیرند روز ۱۵ خرداد اعتصاب کنند. چه‌ها این دو اعلامیه را با استفاده از دستگاه کپی مدرسه منتشر کردند و در این زمینه اتفاقاتی را تجربه کردند. در روز اعتصاب نیز چون هم درس می‌خواندند و هم کار می‌کردند همراه مردم اعتصاب می‌کنند.

خاطره‌ای از استیو جابز

سیدمحمدحسن حسینی، نویسنده و منتقد با اشاره به درگذشت استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل در روزهای گذشته گفت: وقتی از او درباره راز موفقیت خود پرسیدند، اعلام کرد که هر روز گمان می‌کرده که روز آخر عمرش را سپری می‌کند. این اندیشه او متوجه روزهای بیماری نبوده، بلکه از جوانی همین فکر را داشته و با این اندیشه، هر روز طوری کار می‌کرده که دیگر در این دنیا نخواهد بود. بنابراین، ما باید از چنین نگرشی در کارهایمان الگو بگیریم.

وی با اشاره به اینکه این اثر داستان بلند است، گفت: رمان، «المان»هایی دارد که آن را از داستان بلند متمایز می‌کند. در واقع، رمان اتفاقات و شخصیت‌ها را ریزتر توصیف می‌کند.

حسینی افزود: با توجه به اینکه نویسنده این کتاب در زمان انقلاب کودکی هفت ـ هشت ساله بوده است، خیلی خوب این اتفاقات را از نگاه نوجوانان شرح داده است. در این داستان دگرگونی‌هایی در شخصیت‌ها اتفاق می‌افتد که داستان را جذاب‌تر می‌کند. این نشان دهنده نگاه تیزبین نویسنده، در دوران کودکی است.

نویسنده کتاب «گمشده شازده کوچولو» با بیان اینکه نویسنده این کتاب نوجوانان و دغدغه‌های آنها را می‌شناسداظهار کرد: این نویسنده به خوبی توانسته مفهومی مثل انقلاب، که ویژه بزرگسالان است را برای نوجوانان ترجمه و ساده نویسی کند.

کاش نویسنده همه‌چیز را به مخاطب نمی‌گفت

وی ادامه داد: در این اثر هیجانات و فضاسازی‌ها بسیار زیبا و شاعرانه بیان شده است، اما بهتر بود نویسنده جایی برای خیال‌پردازی مخاطب و همراهی او با نویسنده باقی می‌گذاشت و همه چیز را به مخاطب ارایه نمی‌کرد؟

حسینی با اشاره به اینکه این متن با زبانی بسیار ساده نوشته شده است، عنوان کرد: در این کتاب «المان»های اثر خوب گاهی وجود دارد و گاهی به چشم نمی‌آید. به طور مثال، زمانی که از یک شخصیت ایده‌آل صحبت می‌کنیم، باید تیپ شخصیتی ایده‌آلی برای او تعریف کنیم. البته این اتفاق در ادبیات بسیار کم اتفاق افتاده و بیش‌تر در رمان‌های کلاسیک به کار می‌رود که در این اثر درباره معلم این اتفاق افتاده است.

وی افزود: هریک از شخصیت‌های این داستان «المان‌هایی» دارند که آنها را از دیگران متمایز کرده است و برخی اتفاقات درباره آنها به صورت عینی رخ می‌دهد، اما گاهی هم این اتفاق نمی‌افتد و در حد توصیفی از سوی نویسنده باقی می‌ماند. البته کار کردن درباره سوژه انقلاب به دلیل تلخی‌های آن دوران کار دشواری است به ویژه اینکه بخواهیم دردسرهای مردم را برای نوجوانان شرح دهیم.

نویسنده کتاب «دوست با نمک دوست شیرین» عنوان کرد: از جمله مسایلی که در این کتاب خوب به آن پرداخته نشده می‌توان به تعریف نشدن مفهوم شهید برای نوجوانان اشاره کرد، در عین حال، زمانی که شخصیت داستان فهمید پدرش به حالت عادی نمرده و شهید شده است، هیچ تغییر حالتی در او ایجاد نشد.

او با بیان اینکه از جمله ویژگی‌های نثر فاخر، جلب اعتماد مخاطب است، گفت: متاسفانه در این داستان نویسنده در صفحه نخست زمان شرح روشنایی چراغ‌های مسجد که از لای برگ‌های درخت‌ها پیداست، ابتدا از فعل جمع استفده کرده است و در جمله بعدی فعل مفرد به کار برده است. جایی دیگر در صفحه ۱۲ کتاب یکی از بچه‌ها هنگام نوشتن شعار در تاریکی شب که نوشته‌ها به زور دیده می‌شود، متوجه رنگ پریدگی دوست خود می‌شود که این ریتم داستان و ریتم مخاطب را برهم می‌زند.

پشت دیوار مدرسه یک اثر خوش‌تکنیک است

سپس حبیب یوسف‌زاده عنوان کرد: داستان تیرگی‌ها و روشنی‌هایی دارد که در ذهن مخاطب طیفی زیبا ایجاد می‌کند، اما از جهت‌هایی هم دچار ضعف است.

این مترجم و نویسنده کودک و نوجوان با بیان اینکه نوسنده کتاب «پشت دیوار مدرسه» بسیار خوش تکنیک عمل کرده است، گفت: در ابتدای کتاب تعابیری شاعرانه و دلنشین به کار رفته است و این تعابیر تا پایان داستان ادامه دارند، اما ضعف عمده این است که مخاطب پیش درآمدها را طی می‌کند، ولی با فرازهای داستان مواجه نمی‌شود. در اصطلاح پس از عبور از یک تپه با تپه‌ای دیگر مواجه می‌شود و به قله نمی‌رسد. این خلاء قله تا پایان داستان به چشم می‌خورد.

سردبیر مجله رشد نوجوان افزود: یکی از شخصیت‌هایی که نویسنده به راحتی می‌توانست به آن بپردازد، پیرمرد حصیربافی است که بچه‌ها به زور از او می‌خواهند که اعتصاب کند، اما نویسنده خیلی ساده از این شخصیت گذشته است. ماجرای استفاده از دستگاه تکثیر مدرسه نیز خیلی گزارشی آمده و در آن ماجرای هیجان انگیزی به چشم نمی‌خورد.

یوسف‌زاده با بیان اینکه داستان با شتابزدگی پیش رفته است، گفت: برخی شخصیت‌ها خوب توصیف شده‌اند و برخی شخصیت‌ها نیز در حد یک تیپ باقی مانده‌اند و نویسنده هیچ تصوری از آنها ندارد. در بخشی از داستان هم نویسنده خیلی راحت صحبت کرده است و از واژه زرخرید استفاده کرده و در پایین صفحه به صورت پاورقی کلمه زرخرید را شرح داده است که این کار مطلوب و رایج نیست.

به گفته یوسف‌زاده از جمله مواردی که اثر را تبدیل به داستان بلند کرده و آن را از رمان جدا می‌کند، خطی بودن داستان است. در رمان ماجراها در عین اینکه به طور مجزا مطرح می‌شوند، بر هم تاثیر می‌گذارند.

نوشتن این کتاب مثل پرواز طولانی‌مدت بود

حمیدرضا داداشی نیز در ادامه، از منتقدان برای بیان این نکات تشکر کرد و گفت: برخی از این نکات در ذهن من بود، اما داستان گاهی طوری پیش می‌رفت که از دست من نیز کاری بر نمی‌آمد؛ حتی در بازنویسی نیز نتوانستم آن را تغییر دهم، اما برخی از نکات مانند شخصیت پیرمرد حصیرباف از دید من نیز مخفی مانده بود.

وی در پاسخ به انتقاد از شتابزدگی موجود در داستان بیان کرد: از آنجا که این اثر نخستین داستان بلند من است و پیش از آن تنها داستان کوتاه نوشته بودم، شاید قدری شتابزده پیش رفته باشم؛ مثل خلبانی که همیشه پروازهای کوتاه داشته و در انجام یک پرواز طولانی مدت نمی‌تواند خوب عمل کند. از سوی دیگر این اثر از سال ۸۱ آماده شده و چند سال برای انتشار آن مردد بودم و آن را در کشوی میز تحریرم نگه داشته بودم.

جواد محقق و بهروز رضایی کهریز و تنی دیگر از شاعران و نویسندگان به عنوان مهمان در این نشست سرای اهل قلم حضور داشتند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

عالم اقتصاد را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

پیج اینستاگرام عالم اقتصاد پیش بینی و تحلیل اخبار اقتصادیکانال تلگرام عالم اقتصاد پیش بینی و تحلیل اخبار اقتصادی
 

با عضویت در خبرنامه عالم اقتصاد آخرین تحلیل ها و اخبار در اختیار شماست.