عباس عبدی در واکنش به آنچه “گریه رییس دولت در کنار مادر یا یکی از نزدیکان آقای چاوز” خواند، در اظهارنظری گفت: با مشاهده اولین بار تصویر، از خنده منفجر شدم که انصافا از هر نظر نوبر بود.
وی می افزاید: مضحکبودن این تصویر نه در روبوسی و مصافحه، که در گریانبودن رییس دولتی بود که اگر قرار بر گریهکردن بهمناسبت ازدسترفتن هموطنانش داشت در این سالها دهها بار باید عکس گریانش را میدیدیم؛ حداقل در زلزله آذربایجان باید قطره اشکی نثار مردم داغدیده میشد.
عبدی می افزاید: مرگ هوگو چاوز از اتفاقاتی است که یکی از ابعاد ناشناخته جریان دولت را برملا کرد و آن نگاه این جریان به خارج است. تفاوت نگاه این جریان به نیروهای داخل و خارج از کشور را میتوان در تعریفوتمجیدهایی دید که رییس دولت از چاوز کرد که او را بالاتر از قدّسین و هم رکاب با امامزمان و حضرت مسیح قرار داد و بازگشت او را وعده داد (در حالی که آن بندهخدا در آخرین لحظات زندگیاش درخواست میکرد نگذارند بمیرد!)
این تحلیلگر اصلاح طلب اضافه می کند: در مقابل، توهین و استهزایی نبوده و اکنون هم نیست که نثار صدر و ذیل شخصیتهای ایرانی نکرده باشند؟ بسیاری از افراد این جامعه هستند که نسبت به عملکردها و سیاستها و حتی تعلّقات فردی شخصیتهای انقلاب و ایران نقد دارند و آن را در حد مقدور طرح هم میکنند، ولی این بدان معنا نیست که مرغ همسایه را غاز بدانیم و خط بطلان بر سابقه و لاحقه سیاستمداران و شخصیتهای ایرانی بکشیم که چه خوب چه بد برای این کشور کوشیدهاند، ولی وقتی نوبت به خارجیها میرسد گیوه خود را بالاکشیده از این سرِ عالم بکوبیم به آن سوی دنیا برویم و بعد تعاریفی از فرد متوفا کنیم که با هیچ منطقی جور در نمیآید و مرحوم از دنیارفته هم این چیزها را درباره خودش قبول نداشته، شاید هم متوجه این موقعیت خود نبوده است! مشکل اصلی جامعه ما رفتار رییس دولت و گروه او نیست؛ مشکل آنانی هستند که اگر کسی کوچکترین حرفی برخلاف گزارههای رسمی آنان از دین میگفت، کفنهایشان را که روی چوب لباسی حاضر و آماده بود میپوشیدند و سرازیر خیابانها میشدند تا مانع از رفتن ایمان و امان مردم شوند، ولی امروز در برابر این اظهارات و رفتارها، جز سکوت کار دیگری انجام نمیدهند.
ادامه مطلب